۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

گستاخی اشپیگل نسبت به کوروش کبیر



به گزارش سایت خبری ایران و به نقل از العربیه، نشریه‌ی آلمانی اشپیگل به تازگی مقاله‌ای را منتشر کرده که در نسخه‌ی انگلیسی و اینترنتی آن نیز بازنشر شده است. مقاله حاوی دیدگاهی انتقادی نسبت به کوروش، شاه هخامنشی و استوانه‌ی اوست که به عنوان «منشور حقوق بشر کوروش» مشهور است.عنوان مقاله چنین است: «سازمان ملل همچنان از شاه خودکامه ایرانی تجلیل می‌کند.» نویسنده‌ی مقاله، مطرح شدن کوروش را به عنوان پادشاهی رئوف، محصول دو بار تبلیغات سیاسی، یکی در دوره‌ی باستان و دیگری در دوره‌ی معاصر معرفی می‌کند و معتقد است سازمان ملل نیز فریب این نیرنگ باستانی را خورده و از پادشاهی مستبد که خون‌های فراوان ریخت به عنوان یک انسان‌گرا یاد کرده است.ماتیاس شولتز، نویسنده‌ی این مطلب در بخشی از مقاله خود می‌نویسد: محمدرضا پهلوی در ابتدا انقلاب سفید و اصلاحات ارضی را اعلام کرد و سپس خود را آریامهر نامید و بعد در سال ۱۹۷۱ خود را ملزم به برپایی جشن‌های دو هزار وپانصمدین سالگرد شاهنشاهی در ایران دید. جشن‌هایی که بنا بر وعده‌ی مجریان آن قرار بود بزرگ‌ترین نمایش روی کره ی زمین باشد.در اوج مراسم شاه به آرامگاه کوروش که در قرن ششم پیش از میلاد پنج میلیون کیلومتر مربع را طی جنگی خونین و طولانی فتح کرده بود قدم نهاد. شاه اصرار داشت که کوروش اولین کسی بوده که حق آزادی بیان را به رسمیت شناخته است.»نویسنده‌ی مقاله اشپیگل سپس می‌نویسد که محمدرضا پهلوی معتقد بود که باید این دیدگاه تاریخی او مورد پذیرش سازمان ملل نیز قرار بگیرد، از این رو خواهر توامان او، اشرف پهلوی در ۱۴ اکتبر همان سال یک کپی از استوانه‌ی کوروش را به دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، یو تانت، در نیوروک تحویل داد و او نیز از این هدیه‌ی تاریخی به عنوان «منشور باستانی حقوق بشر» تشکر کرد.نویسنده سپس به بازتاب نظریات چند باستان‌شناس و مورخ آلمانی در مورد «منشور حقوق بشر» کوروش پرداخته و از قول یک مورخ هنر آلمانی به نام کلاوس گالاس می‌نویسد که «سازمان ملل مرتکب یک خطای جدی شده است».این نشریه همچنین به شیرین عبادی، برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل اشاره می‌کند که در جریان سخنرانی خود در شهر اسلو در سال ۲۰۰۳ میلادی تحت تاثیر این فریب باستانی، از کوروش به عنوان پادشاهی که «بدون خواست مردم برآنها حکومت نمی‌کرد»، نام برده است.وایزهوفر، یک محقق دیگر آلمانی که از او در مقاله‌ی اشپیگل نام برده شده، معتقد است: «کوروش فردی عمل‌گرا بود که به اهدافش با سیاست چماق و هویج دست می‌یافت، اما به هیچ وجه یک انسان‌گرا نبود». او در ادامه می‌نویسد که تاریخ‌دانان نوین مدت‌هاست که این گزارش‌ها را نوعی چاپلوسی از او تلقی کرده‌اند.در حقیقت تصویر درخشان از کوروش در دوره‌ی باستان جعل شده است، زیرا کوروش نیز مانند بسیاری از حاکمان دیگر فردی خشن بوده که لشکریانش محوطه‌های مقدس و مناطق مسکونی هماسیگان را غارت می‌کردند و فرزانگان آنها را به تبعید می‌فرستادند.او همچنین ستایش کتاب مقدس از کوروش را به آن سبب می‌داند که او «احتمالا» به یهودیان اسیر در بابل اجازه‌ی بازگشت به وطن‌شان را داده است. ماتیاس شولتز در ادامه، ورود کوروش به بابل را بر اثر خیانت تعدادی از کاهنان و روحانیان معبد خدای مردوک اعلام می‌کند که به سبب از دست دادن قدرت‌شان در زمان پادشاهی نبونید، شاه بابل، از او خشمگین بودند و به این ترتیب مقدمات ورود کوروش را فراهم کردند و به عنوان پاداش کارشان به پول و دارایی رسیدند و سپس کوروش را به عنوان نجات دهنده جهان ستایش کردند.اشپیگل ضمن مقایسه‌ی کوروش با محمدرضا شاه می‌نویسد که فقط شاه که در دهه‌ی شصت میلادی درگیر مشکلات خاص خودش بود، می‌توانست شخصیت کوروش را به عنوان بنیان‌گذار حقوق بشر تفسیر کند. به اعتقاد شولتز، آن‌چه که به عنوان براندازی برده‌داری از سوی محمدرضا شاه تفسیر شده، تنها آزاد کردن پیروان کوروش از بند بوده است. او می‌نویسد کوروش در خط نوزدهم بیانیه‌اش اعلام می‌کند مردم اجازه یافتند پای او را ببوسند.

هیچ نظری موجود نیست: